شعـــــــــر مهـــــــــــدوی

چه دیـده ها که دوخـتـه به در شد و نیـامـدی

چه عمــرها ز دوری تو سـر شد و نیـامـدی

چه روزها که تـا به شب نـام تو بـرده شد به لب

چه چشـم ها که از غــم تو تَـر شده و نیـامـدی

شنیـده بـودم از کسی که با بهـار میـرسی

ببیـن که از بهـار هم خبـر شد و نیـامـدی

بیـا ببیـن در ایـن جهـان امـام خوب و مهـربـان

اسیـر فتنـه زمـان بـشـر شد و نیـامـدی

تمـام غصـه ام همیـن شده که گویـم ایـن چنیـن

و امشبـم بـدون تو سحـر شد و نیـامـدی

صبـا به یـار آشنـا بگو که شاعـر شما

ز دوری رخ تو خون جگر شد و نیـامـدی

از ایـن زمـانـه خستـه ام بیـا که دل شکستـه ام

به حق مادری که منتـظـر شد و نیـامـدی



:: برچسب‌ها: «سید مجتباع شجاع» ,
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : کوثـــــر...
تاریخ : چهار شنبه 8 / 4 / 1394
دل نوشته

مهـــــدی جـان! درختـــان به امیـد آن روزی که سایبـان تو باشنـد دوبـاره زنـده شــده اند

و شکوفـه زده اند و خاک هم از این که قدمـگاه گام های مبـارک شماسـت به خود می نازد،

ای روشنیِ چشمان منتظـرانت، دل های ما را که منتظـر فریـاد عدالـت خواهی توست منـور کن

و فرجــت را به ما ارزانی دار.

 


|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : کوثـــــر...
تاریخ : چهار شنبه 1 / 4 / 1394
شعـــــــــر مهـــــــــــدوی

چه ســال ها که گذشـت و بهــــــار منتظـر است

بهــــــارِ زخمیِ پشــــت حصـــار منتظـر است

چـه ســروها که به دستِ تبــر، شهید شدند

شقایــقِ دلِ ما، داغــدار منتظـر است

از این لباس سیاه عذا دلـش پوسید

سحــــر مگر برسد، شامِ تار منتظـر است

بهـــانه گیر شدند و به گریه افتادند

ستاره کشت خودش را، سه تار منتظـر است

چـه قدر پنجره باز است رو به سوی امیــد

چـه قدر دل شده بی قـــرار، منتظـر است

مگر به قصـدِ خـورشـیـد رو برگرداند

در ایستگـاه تغزّل، قطـــار منتظـر است

کویـــر شد دل عشّاق و آسمـــان خشـک

بیـا که عشق ببـارد، بهـــــار منتظـر است



:: برچسب‌ها: « محمدرضا سلیمی » ,
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
نویسنده : کوثـــــر...
تاریخ : چهار شنبه 31 / 3 / 1394