چه دیـده ها که دوخـتـه به در شد و نیـامـدی
چه عمــرها ز دوری تو سـر شد و نیـامـدی
چه روزها که تـا به شب نـام تو بـرده شد به لب
چه چشـم ها که از غــم تو تَـر شده و نیـامـدی
شنیـده بـودم از کسی که با بهـار میـرسی
ببیـن که از بهـار هم خبـر شد و نیـامـدی
بیـا ببیـن در ایـن جهـان امـام خوب و مهـربـان
اسیـر فتنـه زمـان بـشـر شد و نیـامـدی
تمـام غصـه ام همیـن شده که گویـم ایـن چنیـن
و امشبـم بـدون تو سحـر شد و نیـامـدی
صبـا به یـار آشنـا بگو که شاعـر شما
ز دوری رخ تو خون جگر شد و نیـامـدی
از ایـن زمـانـه خستـه ام بیـا که دل شکستـه ام
به حق مادری که منتـظـر شد و نیـامـدی
:: برچسبها:
«سید مجتباع شجاع» ,
|
امتیاز مطلب : 29
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6